دوباره تنها تو اتاق با چهارتا دیوارش
لش رو زمین و یه لم رو بالش
چشما نعلبکی و غرقابه خونه
عقربه داره از فردا میخونه
تیک تاک پیاده راه میره
روی مخم بین من و خودم
جنگ مشتی با خاطراتم
میگه تا توی قبرتم من باهاتم
چیک و چیک قطره ی بارون
بیرونم سرحال و از توم یه داغون
دیگه نمیذارم تو مسیری پا داش
تا دنیا بیاد سمتم اگه که کار داشت
اوف چه دود غلیظی بود
تو مغزم حس کردم مریضی رو
اما میکشم اونقدر تا ببینم آخرش
تا یا اون منو یا من خواهرش
منو یه جعبه سیگار وقتی که در و دیوار
همه شب تا صب رفیق من بود
من بازم وایسادم دنیامو پاس دادم
با همه سختیاش به خم ابرو
آخر دیدی تنهایی هی مرد و بازم زد به استخون این درد
ترس و وحشت از گذر ایام
مغزم درگیر به فکر فردام
خاطراتم شد خوره ی روحم
دنیا واسم خودشو رو کرد
قفلی زدم روی دود دور چراغ
خط صاف به جای دوتا چشام
انگار سالهاس این اتاق خالی و راکِد
ِهیچ صدایی نمیادش و کاملا ساکته
یه چیزی بهم میگه پسر واقع بین باش
خودتی و خدات پس واقعی باش
تو نداری چیزی که بخوای از دست بدی
پشت کردی به زندگیت از خستگیت
آره بازنده منم که همه چی شو داده
به بی جنم که زنده بودن از سرش زیاده
مگه حق نشستی پ بذار بیام پیشت
مشتی پس جواب بنده ت چی میشه
من یه چهره ام حاجی با صدتا نقاب
تو نمیتونی ببینیش حتی به خواب
شبا فکرمو جوئیدم و با غصه هام خوابیدم
اعتراف زندگی زیرت زائیدم
منو یه جعبه سیگار وقتی که در و دیوار
همه شب تا صب رفیق من بود
من بازم وایسادم دنیامو پاس دادم
با همه سختیاش به خم ابرو
لش رو زمین و یه لم رو بالش
چشما نعلبکی و غرقابه خونه
عقربه داره از فردا میخونه
تیک تاک پیاده راه میره
روی مخم بین من و خودم
جنگ مشتی با خاطراتم
میگه تا توی قبرتم من باهاتم
چیک و چیک قطره ی بارون
بیرونم سرحال و از توم یه داغون
دیگه نمیذارم تو مسیری پا داش
تا دنیا بیاد سمتم اگه که کار داشت
اوف چه دود غلیظی بود
تو مغزم حس کردم مریضی رو
اما میکشم اونقدر تا ببینم آخرش
تا یا اون منو یا من خواهرش
منو یه جعبه سیگار وقتی که در و دیوار
همه شب تا صب رفیق من بود
من بازم وایسادم دنیامو پاس دادم
با همه سختیاش به خم ابرو
آخر دیدی تنهایی هی مرد و بازم زد به استخون این درد
ترس و وحشت از گذر ایام
مغزم درگیر به فکر فردام
خاطراتم شد خوره ی روحم
دنیا واسم خودشو رو کرد
قفلی زدم روی دود دور چراغ
خط صاف به جای دوتا چشام
انگار سالهاس این اتاق خالی و راکِد
ِهیچ صدایی نمیادش و کاملا ساکته
یه چیزی بهم میگه پسر واقع بین باش
خودتی و خدات پس واقعی باش
تو نداری چیزی که بخوای از دست بدی
پشت کردی به زندگیت از خستگیت
آره بازنده منم که همه چی شو داده
به بی جنم که زنده بودن از سرش زیاده
مگه حق نشستی پ بذار بیام پیشت
مشتی پس جواب بنده ت چی میشه
من یه چهره ام حاجی با صدتا نقاب
تو نمیتونی ببینیش حتی به خواب
شبا فکرمو جوئیدم و با غصه هام خوابیدم
اعتراف زندگی زیرت زائیدم
منو یه جعبه سیگار وقتی که در و دیوار
همه شب تا صب رفیق من بود
من بازم وایسادم دنیامو پاس دادم
با همه سختیاش به خم ابرو