نان پاره ز من بستان
جان پاره نخواهد شد
وان را که منم مأوا
آواره نخواهد شد
وان را که منم خرقه
عریان نشود هرگز
وان را که منم چاره
بیچاره نخواهد شد
میچرخم و میرقصم و
مینوشم از این جام
بیخود شده از خویشم و
از گردش ایام
این عشق الهی است
حق لایتناهیست
این عشق الهی است
این شور خداییست
آنکس که رخش بیند
پاداش نخواهد هیچ
بی او به بهشت اندر
یک لحظه بپاید بیش
این عشق الهی است
حق لایتناهیست
این عشق الهی است
این شور خداییست
از خویش برستم من
بر سجده نشستم من
خویشم همه غیر آمد
از غیر گسستم من
بتخانه زدم آتش
آتشکده را خاموش
(لات و هول و عظا
از پایه شکستم من)(2)
میچرخم و میرقصم و
مینوشم از این جام
بیخود شده از خویشم و
از گردش ایام
این عشق الهی است
حق لایتناهیست
این عشق الهی است
این شور خداییست
جان پاره نخواهد شد
وان را که منم مأوا
آواره نخواهد شد
وان را که منم خرقه
عریان نشود هرگز
وان را که منم چاره
بیچاره نخواهد شد
میچرخم و میرقصم و
مینوشم از این جام
بیخود شده از خویشم و
از گردش ایام
این عشق الهی است
حق لایتناهیست
این عشق الهی است
این شور خداییست
آنکس که رخش بیند
پاداش نخواهد هیچ
بی او به بهشت اندر
یک لحظه بپاید بیش
این عشق الهی است
حق لایتناهیست
این عشق الهی است
این شور خداییست
از خویش برستم من
بر سجده نشستم من
خویشم همه غیر آمد
از غیر گسستم من
بتخانه زدم آتش
آتشکده را خاموش
(لات و هول و عظا
از پایه شکستم من)(2)
میچرخم و میرقصم و
مینوشم از این جام
بیخود شده از خویشم و
از گردش ایام
این عشق الهی است
حق لایتناهیست
این عشق الهی است
این شور خداییست