Alireza Assar

Kooy-e Eshgh

رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن
ترک من خراب شبگرد مبتلا کن

ماييم و موج سودا شب تا به روز تنها
خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن
خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن

خیره کشی است ما را دارد دلی چو خارا
بکشد کسش نگو ید تدبیر خونبها کن

بر شاه خوبرویان واجب وفا نباشد
ای زرد روی عاشق تو صبر کن وفا کن

دردی است غیر مردن کان را دوا نباشد
پس من چگونه گو یم کاین درد را دوا کن؟

دردی است غیر مردن کان را دوا نباشد
پس من چگونه گو یم کاین درد را دوا کن؟

در خواب دوش پیری در کوی عشق دیدم
با دست اشارتم کرد که عزم سوی ما کن
با دست اشارتم کرد که عزم سوی ما کن
رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن
ترک من خراب شبگرد مبتلا کن

ماييم و موج سودا شب تا به روز تنها
خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن
خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن

خیره کشی است ما را دارد دلی چو خارا
بکشد کسش نگو ید تدبیر خونبها کن

بر شاه خوبرویان واجب وفا نباشد
ای زرد روی عاشق تو صبر کن وفا کن

دردی است غیر مردن کان را دوا نباشد
پس من چگونه گو یم کاین درد را دوا کن؟

دردی است غیر مردن کان را دوا نباشد
پس من چگونه گو یم کاین درد را دوا کن؟

در خواب دوش پیری در کوی عشق دیدم
با دست اشارتم کرد که عزم سوی ما کن
با دست اشارتم کرد که عزم سوی ما کن