Alireza Assar

Vatan

اي وطن اي مادر تاريخ ساز
اي مرا بر خاک تو روي نياز
اي کوير تو بهشت جان من
عشق جاويدان من ايران من

اي ز تو هستي گرفته ريشه ام
نيست جز انديشه ات انديشه ام
آرشي داري به تير انداختن

دست بهرامي به شير انداختن

کاوه ي آهنگري ضحاک کش
پتک دشمن افکني نا پاک کش

رخشي و رستم بر او پا در رکاب
تا نبيند دشمنت هرگز به خواب

مرز داران دليرت جان به کف
سر فرازان سپاهت صف به صف
خون به دل کردن دشت و نهر را
باز گرداندند خرمشهر را
اي وطن اي مادر ايران من
مادر اجداد و فرزندان من
خانه ي من ، بانه ي من ، توس من
هر وجب از خاک تو ناموس من
اي دريغ از تو که ويران بينمت
بيشه را خالي ز شيران بينمت
خاک تو گر نيست جان من مباد
زنده در اين بوم و بر يک تن مباد
وطن يعني همه آب و همه خاک
وطن يعني همه عشق و همه پاک
به گاه شير خواري ، گاهواره
به دور درد پيري عين چاره
وطن يعني پدر ، مادر ، نياکان
به خون و خاک بستن عهد و پيمان
وطن يعني هويت ، اصل ، ريشه
سر آغاز و سر انجام و هميشه
ستيغ و صخره و دريا و هامون
ارس ، زاينده رود ، اروند ، کارون
وطن يعني سراي ترک با پارس
وطن يعني خليج تا ابد فارس
وطن يعني دو دست از جان کشيدن
به تنگستان و دشتستان رسيدن
زمين شستن ز استبداد و از کين
به خون گرم در گرمابه ي فين
وطن يعني اذان عشق گفتن
وطن يعني غبار از عشق رفتن
وطن يعني هدف يعني شهامت
وطن يعني شرف يعني شهادت
وطن يعني گذشته ، حال ، فردا
تمام سهم يک ملت ز دنيا
وطن يعني چه آباد و چه ويران
وطن يعني همين جا
يعني
ايران
وطن يعني رهايي زآتش و خون
خروش کاوه و خشم فريدون
وطن يعني زوال حال سيمرغ
حديث يال زال و بال سيمرغ
سپاه جان به خوزستان کشيدن
شهادت را به جان ارزان خريدن
نماز خون به خونين شهر خواندن
مهاجم را ز خرمشهر راندن
وطن يعني اذان عشق گفتن
وطن يعني غبار از عشق رفتن
وطن يعني هدف ، يعني شهامت
وطن يعني شرف، يعني شهادت
وطن يعني گذشته ، حال ، فردا
تمام سهم يک ملت ز دنيا
وطن يعني چه آباد و چه ويران
وطن يعني همين جا...
يعني... ايران
ایران